
در کجای این سیل بنیانکن ایستادهایم؟
مدرنیسم، محصول تسلطِ ساختارِ قدرتیست که در سطح کل جامعه بشری، با فریب دادن انسانها و با زرقوبرق و مصرفگرایی و پیروی از مد، و تبدیل کردن جامعه انسانی به جامعهای اتومبیلمدار، انسانها را دچار زندگی یکنواخت و کسلکنندهای که برپایه کار و مصرف بنا شده، کرده است، که حاصلی جز افسردگی، بیاصالتی فرهنگی، و ازهمپاشیدگی روابط اجتماعی و خانوادگی را دربر نداشته است.
ساختارِ قدرتی که حرص و آزمندیاش برانباشتِ بیش از بیشِ سود، هیچ حدومرزی نمیشناسد و در این کشاکش مرگآور، جهان طبیعی و انسانها، به عنوان ابزاری برای استیلای اجتماعیِ آنان محسوب میشوند، نتیجه آن، مشکل پیچیده زیستمحیطیست، که منجر به تخریب کره زمین و منابع آن شده است.
امروزه محققین و آگاهان جهان زنگهای خطر را برای بشریت به صدا درآوردهاند: که به هیچ وجه، تضمینی وجود ندارد که شرایط برای ادامه تکامل و حفظ جامعه متمدن و بقایِ انسانها و سایر موجودات، کماکان در سالهای آینده فراهم باشد.
اما این تمام ماجرا نیست، چرا که سیلِ مدرنیسم، نتوانست روی بعضی از گروههای اجتماعی و به تبع آن افرادی با بینش اجتماعی، اثر سو خود را بگذارد. عباس مژدهبخش یکی از این انسانها طراز نوین عصر ماست. مژدهبخش چون «سَرو کوهی» نقطه شروع و مرگ ندارد. تولد و مرگش، در بودونبود جنگل است. سروی که در دامنهی کوه زاده شده و روز و شبش با نور آفتاب رقم خورده، برف و باران و هوای کوهستان رشدش داده و گوش به آوای چکاوکِ لانه کرده در شاخ و برگش داده، اینک او سروی شده با رخساری سبز از جنگل انسان، جنگلی روئیده و آزاده …
جوانی را به دلیل نوع تفکرش همراه با شرایط اجتماعی، پیرامون مساوات و برابریطلبی در تمام زمینهها، مخصوصاً کار و رفاه برای همه انسانها طی کرد. ابتدای کار را با خبررسانی و از طریق چاپ روزنامه دستی در زیرزمین منزل یکی از هفکرانش آغاز نمود و بعدها در این تلاش و پافشاری برای به موقع به چاپ رساندن روزنامه از او و همکارانش کادر ورزیدهای در صفحهبندی بزرگترین روزنامه کشور را پدید آورد، به عبارتی از او آرشی ساخت فرزند رنج و کار …
مژدهبخش علیرغم استفاده از دستاوردهای تکنولوژیکی در عرصه زندگی و مخصوصاً حرفهاش (صنعت چاپ)، هرگز خود اسیر هیاهوی تجددخواهی در شهر نشد.
هرگز رانندگی نکرد، از صبح بسیار زود در روزنامه، سرپرستی گروه را برعهده داشت و تا ظهر کار را به اتمام میرساند، و روزنامه آماده چاپ میشد، و پس از اتمام کارش با روزنامه تا شده در زیربغل، «پای پیاده» راهی منزل میگشت. به ندرت با اتوبوس مسیر را طی میکرد.
طنین جذاب صدایش همراه با بار عاطفی سرشارش، درباره چگونگی انسان زیستن او را دربرخورد اول نسبت به اطرافیان، متمایز مینمود. تقریباً هیچ جملهای در رابطه با عواطف انسانی و یا نوعپرستی را به پایان نمیرساند، چون اشک در صورت مردانهاش باید کار را به اتمام میرساند. افکار بلند و پاکش چون دشتی صاف و یکدست ابتدا و انتها نداشت. مژدهبخش، الگوی رفتاری بود که با حداقل سهمبری اجتماعی، بیشترین بازده را به جامعه برمیگرداند.
روح بلند و غیرتمند عباس مژدهبخش و افکار دموکراتیک این انسان طراز نوین، توانست از او درختی تنومند، جنگلی سبز برای نسلهای آینده به ارمغان بگذارد و پیامش همواره این بود:
«جنگلی هستی تو ای انسان، جنگلی روئیده و آزاده»
یادش گرامی باد
فرزین امین
اردیبهشت ۱۳۹۳
آری آری زندگی زیباست
زندگی ، آتشگهی دیرنده پابرجاست
گر بیفروزیش ، رقص شعله اش در هر کران پیداست
ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست
با درود و احترام.
تاریخ جامعه انسانی در طول تاریخ همواره دارای نقطه های عطفی بوده است ، که البته هر چه در طول تاریخ به زمان معاصر و حال نزدیک می شویم این نقطه های عطف بیشتر و شاید تاثیرگذارتر می شوند. بدون شک روند تاریخ تکاملی و زیست انسان در این جهان ، دارای یک سیر استعلایی و رو به رشد بوده است و خواهد بود. مدرنیسم و جهان حاصل از آن که عمری حدود ۵ قرن دارد ، شاید خود بزرگترین عطف تاریخی زندگی بشر باشد و همچنین خود ، دربردارنده نقطه های عطف فراونی است ، که زندگی انسان و مهمتر از همه شاخص های کیفی زندگی انسان را به نحو چشمگیری افزایش داده است. تغییر نگرش های فلسفی ، پیشرفتهای تکنیکی و علمی ، بروز اندیشه های سیاسی مبتنی بر آزادی و عدالت ، شناخت بهتر انسان از خود و دنیای پیرامون خود از مهمترین دست آورد های دنیای مدرن هستند.
مطمئناً پدیده مدرنیسم ، همچون سایر پدیده های انسانی خالی از ضعف و سستی نیست ، اما آنچه که مسلم است ، به هر میزان که جوامع مختلف انسانی و دولت ها در سطح جهان ، از تجربه تاریخی مدرنیته در کشور های پیشرو ، و دست آورد ها و نقاط ضعف آ نها بهتر و بیشتر استفاده کنند ، بدون شک زندگی بهتر ، طبیعتی پاک تر و کوهنوردی همراه با ایمنی بیشتری خواهیم داشت.