آخرین اخباراخباراشعار و تک نوشته هاگالری

اشعار و تک نوشته ها (شماره ۱)

چیستی و کیستی که هر دم در آن بلندا مرا نجوا می‌کنی
به گوشم آوازهای دلنواز سرمی‌دهی
و مرا به سوی خود می‌خوانی
برایم قصه‌ها می‌گویی و از عشق سخن می‌رانی

 

من از با تو بودن
و در آغوشت آرام گزیدن
دگر نتوانم گریخت

 

ای کوهستان
ای مظهر پاکی و شادی
ای آن که شکیب از من ربوده‌ای
هر دم در خیالت ره فسانه می‌زنم
مرا از خود مران
بگذار در کنارت مأوا گزینم

 

تو توده‌ای بی‌جان و سخت نیستی
تو پدیداری
پدیدار عشق و حیات ما آدمیان

 

ذبیح‌اله حمیدی
۱۳۹۶.۱۰.۱۰

1 دیدگاه

  1. ” تو پدیداری … پدیدار عشق و حیات ما آدمیان ” تنها آدمی از تبار “لطافت” کوه میتواند این چنین معنای عشق و کوهستان را با هم درآمیزد … قلبتان مملو از عشق باد.

پاسخ دادن به Samaneh لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا